تفال به حافظ 4 اردیبهشت ماه 1401
به گزارش دَبی بلاگ، فال گرفتن از آثار ادبی، از باور های کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان می بردند بهره ای از کلام حق دارند رجوع می شد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما به جای مانده است.
از سر کوی تو هر کو به ملالت برود
نرود کارش و آخر به خجالت برود
کاروانی که بود بدرقه اش حفظ خدا
به تجمل بنشیند به جلالت برود
سالک از نور هدایت ببرد راه به دوست
که به جایی نرسد گر به ضلالت برود
کام خود آخر عمر از می و معشوق بگیر
حیف اوقات که یک سر به بطالت برود
ای دلیل دل گمگشته خدا را مددی
که غریب ار نبرد ره به دلالت برود
حکم مستوری و مستی همه بر خاتمت است
کس ندانست که آخر به چه حالت برود
حافظ از چشمه حکمت به کف آور جامی
بو که از لوح دلت نقش جهالت برود
شرح لغت: بدرقه: به فتح اول و سکون دوم و فتح سوم رهنما و نگاهبان /بطالت: به فتح اول بیکاری و معطل ماندن /مستوری: پرده نشین
تفسیر عرفانی:
هر کس با دلتنگی از تو جدا گردد، کارش پیش نمی رود و سرانجام خجل می گردد. مقصود او از این شعر این است که سالکان راه عشق که پیوسته در پی معشوق هستند و به واسطه ای او راه را از بیراهه می شناسند، خواهان آن هستند که سرانجام به لقای دوست دست یابند تا بدین وسیله از هر گونه گمراهی رهایی جویند.
تعبیر غزل:
از نامساعدی اوضاع گله می کنی، امید است به زودی بخت شما باز گردد و به مراد خود برسی. ولی از هیچ گونه تلاش خودداری مکن. از بندگان حرکت و از خداوند برکت.
منبع: فرارو