مرد موادفروش: من در زندان بودم هانیه به من خیانت کرد ، تاوان سختی برای معتاد کردن جوانان پس دادم

به گزارش دَبی بلاگ، مردی که ادعا می کرد زندگی اش در آستانه فروپاشی قرار گرفته است، درباره سرگذشت تلخ خود با مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری در پی یافتن راهکاری قانونی تبادل نظر کرد.

مرد موادفروش: من در زندان بودم هانیه به من خیانت کرد ، تاوان سختی برای معتاد کردن جوانان پس دادم

به گزارش، سوءظن عجیبی همه وجودم را فراگرفته است. شب و روز در خودم فرو می روم و به آینده و گذشته ام می اندیشم. به اشتباه بزرگی فکر می کنم که همه زندگی ام را به تباهی کشاند، اما اکنون حادثه تلخی در زندگی ام اتفاق افتاده است که به هیچ وجه نمی توانم تصمیم درستی بگیرم و در دو راهی عقل و احساس گیر افتاده ام چرا که...

این ها بخشی از اظهارات مرد 45 ساله ای است که در پی یافتن راهکاری قانونی وارد کلانتری سیدی مشهد شده بود. او که ادعا می کرد زندگی اش در آستانه فروپاشی قرار گرفته است، درباره سرگذشت تلخ خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: در خانواده ای به جهان آمدم که پدرم اوضاع مالی مناسبی نداشت به همین دلیل همیشه داشتن بسیاری از امکانات رفاهی برایم به یک آرزو تبدیل شده بود از سوی دیگر نیز به درس و مشق علاقه ای نداشتم و در مقطع هدایت ترک تحصیل کردم هنوز به قول معروف پشت لبم سبز نشده بود که وارد بازار کار شدم و با دست فروشی و کارگری ساختمان، مخارجم را تامین می کردم، اما هیچ گاه این درآمد های اندک نتوانست آرزو و رویاهایم را برآورده کند.

در همین سال ها بود که برای اولین بار و با تعارف یکی از دوستانم سیگار را لای انگشتانم گذاشتم و خیلی زود با مواد مخدر آشنا شدم. ابتدا به صورت تفننی و پنهانی مصرف می کردم و درگیر تفریح و خوش گذرانی شده بودم. خلاصه به چیزی جز تفریح و رفیق بازی نمی اندیشیدم تا این که بالاخره صبر مادرم تمام شد و اصرار داشت که باید دور معاشرت با دوستانم را خط بگیرم و با ازدواج زندگی جدیدی را شروع کنم.

28 ساله بودم که مادرم به خواستگاری هانیه رفت و ما به طور سنتی با یکدیگر ازدواج کردیم. با وجود این کارگری و دست فروشی درآمدی نداشت و من که آرزو های بزرگی را در سر می پروراندم نمی توانستم با این پول ها زندگی کنم از سوی دیگر دوستان معتادم را رها ننموده بودم و پای بساط آن ها می نشستم تا این که شبی یکی از دوستانم پیشنهاد خرده فروشی مواد مخدر را مطرح نمود و از درآمد های هنگفت آن سخن گفت.

با یک حساب سرانگشتی می توانستم با فروش مواد به زندگی ام رونقی بدهم، این گونه بود که دست به خرده فروشی مواد مخدر زدم. خیلی زود به وسیله دوستان هم بساطی ام با فروشندگان مواد مخدر ارتباط برقرار کردم و در مدت کوتاهی اوضاع زندگی ام کمی بهتر شد، اما مصرف روزانه خودم بالاتر رفته بود و بیشتر سود ناشی از خرده فروشی را دود می کردم تا این که به فروش مواد مخدر صنعتی روی آوردم.

هنوز در رویا های خودم غرق بودم که حدود هشت سال قبل و در یک روز سرد زمستانی ماموران نیروی انتظامی وارد منزلم شدند و همه مواد مخدری را که به تازگی خریده بودم کشف و ضبط کردند و من به تحمل حدود 20 سال زندان محکوم شدم. آن روز ها همسرم با دو فرزند کوچکم تنها ماند و من هم به انتظار آزادی روز ها را می شمردم. وقتی برای اولین بار به مرخصی آمدم متوجه شدم همسرم برای تامین هزینه های زندگی در خانه های مردم یا باغ ویلا ها کارگری می نماید.

با آن که احساس شرم می کردم، ولی کاری از دستم ساخته نبود. چرا که باید تاوان سختی را برای گرفتار کردن جوانان در دام اعتیاد پس می دادم بالاخره به هر سختی بود هشت سال از دوران محکومیت ام را سپری کردم تا این که به دلیل پشیمانی و اخلاق و رفتارم در زندان مورد عفو قرار گرفتم و از زندان آزاد شدم، اما هنوز یک هفته بیشتر از آزادی ام نمی گذشت که متوجه رفتار های مشکوک همسرم شدم.

رفت و آمد های پنهانی، تماس های مشکوک و بهانه های باورناپذیر او برای خروج از منزل سوءظن مرا برانگیخته بود به همین دلیل شبی با آنالیز پیامک های هانیه با یکی از کارفرمایانش متوجه روابط نامتعارف آن ها شدم. وقتی موضوع را با همسرم در میان گذاشتم ناگهان وحشت زده و گریان به این رابطه عاطفی خارج از عرف اقرار کرد.

او گفت: در این سال ها که به خاطر هزینه های زندگی و مخارج فرزندانم مجبور به کار کردن در خارج از شهر بودم مورد اغفال کارفرما قرار گرفتم به طوری که آن مرد با تهیه فیلمی از این روابط زشت مرا تهدید می کرد. من هم به خاطر ترس از آبروریزی مجبور به برآورده کردن خواسته های بی شرمانه اش بودم. حالا با این حرف های همسرم، سوءظن عجیبی درباره پسر شش ساله ام پیدا نموده ام که روحم را تا سر حد انفجار آزار می دهد و ...

شایان ذکر است به دستور سرگرد قاسم احمدی (رئیس کلانتری سیدی) رسیدگی های قانونی و آنالیز های روان شناسی در این پرونده شروع شد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

منبع: روزنامه خراسان

abanhome.com: گروه ساختمانی آبان: بازسازی ساختمان و تعمیرات جزئی و کلی و طراحی ویلا و فضای سبز و روف گاردن، طراحی الاچیق، فروش درب های ضد سرقت

منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
انتشار: 17 مهر 1400 بروزرسانی: 17 مهر 1400 گردآورنده: dabiblog.ir شناسه مطلب: 3519

به "مرد موادفروش: من در زندان بودم هانیه به من خیانت کرد ، تاوان سختی برای معتاد کردن جوانان پس دادم" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "مرد موادفروش: من در زندان بودم هانیه به من خیانت کرد ، تاوان سختی برای معتاد کردن جوانان پس دادم"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید